من با عمه من در تراس بود و چیزی که گرم ، او در زمان خاموش لباس او و از من خواست تا او را دمار از روزگارمان درآورد. دمار از روزگارمان درآورد ، او خواهر مادر من است و او به من یک زمان سخت ، اما او بدون توقف اصرار ، بنابراین من به او گفت به خورد آن را اول و یک روز دیگر اگر که سایت های سوپر در حال حاضر در حال حاضر من پشیمانی ندارد چون او به من یک کار ضربه وحشیانه ساخته شده است. من تعداد روز به خانه می آیند و این بار اگر من فکر می کنم من دمار از روزگارمان درآورد.