جوان پیپر کمی خسته از نامادری جدید او است, یک زن بسیار زیبا و جذاب است اما بسیار دلسوز نیست, او تنها در پدر و پول خود را علاقه مند است و دختر را صرف روز گریه از تنهایی. او تنها یک نفر او می تواند در هر زمان که او می خواهد تعداد دفعات مشاهده ، و آن شخص بهترین دوست پدر او ، عضلانی ، پسر خوش تیپ با پاستا است. یک روز هنگامی که او با نامادری خود استدلال او را اجرا می کند خانه به بهترین دوست پدر خود را در جستجوی تسلی ، پسر آن را دریافت و مذاکرات نیمکت. پیپر بیش از اسلحه از دوستان پدرش و لو برای پاهای خود را پرتاب, اما او فکر می کند بهتر و تصمیم به اجازه این ورزش از 18 سال لذت می دهد, او را ضربه شگفت انگیز می کند و قطعه خود را از قفل به این دختر با گربه تا تنگ.